برای خوردن قهوه صدایش کرد، اما فوت کرده بود
امروز سالمرگ محمدعلی فردین است
او پس از انقلاب نیز جلوی دوربین رفت و در سال ۱۳۶۴ در فیلم برزخیها به کارگردانی ایرج قادری حضور داشت با این حال از آن به بعد با مخالفت برخی از مسوولان سینمایی نتوانست کار سینما را ادامه دهد. این درحالی بود که احمد نجفی از موافقت مسوولان اجرایی کشور با ادامه فعالیت فردین در سینما خبر داده بود. فردین مدتها در میدان ونک تهران به فروش فرش مشغول بود.در جوانی هم کشتیگیر بود و رفاقت نزدیکی با جهان پهلوان غلامرضا تختی داشت.
سیاوش، یکی از فرزندان فردین گفته است: «تختی قبل از اینکه ماجرای فوتش پیش بیاید، دو، سه بار تصمیم گرفته بود که خودکشی کند؛ اما پدرم او را منصرف کرده بود پدرم بارها به تختی گفت که بین مردم خیلی محبوب هستی و اینکار روی مردم خیلی تاثیر میگذارد. مردم دچار مشکل میشوند و این کار تو تاثیر بدی روی آنها میگذارد. به همین شکل هم دو، سه باری تختی را از تصمیمش منصرف کرده بود.»
او همچنین گفته: «پدرم بیشتر خودش را فردی هنری میدانست، چون هم زمان زیادی در عرصه هنری بود و هم علاقه بیشتری به این رشته داشت. تا جاییکه من خاطرم هست، خاطره زیادی را از دوران قهرمانی تعریف نمیکردند. وقتی هم که درباره دوران قهرمانی حرف میزدند، همیشه با تلخی و ناراحتی همراه بود. همیشه یک دلخوری درباره ورزش و کشتی در صحبتهایش بود.»
سیاوش فردین همچنین گفته: «پدرم تعریف میکرد در پمپبنزین شریعتی، حاج احمد آقا را دیده بود. گویا پدرم درحال پر کردن باک ماشین بود که چند نفر آمدند، گفتند که حاج آقا با شما کار دارد. پدرم گفت کدام حاج آقا؟ گفتند شما تشریف بیاورید. پدرم داخل ماشین با حاج احمد آقا روبهرو میشود که از پدرم درباره عدم فعالیتش در عرصه سینما سوال میکند و پدرم هم عنوان میکند که ممنوعالکار شدیم. حاج احمد خمینی همانجا به پدرم میگوید ما هیچ مخالفتی با فعالیت شما نداریم. از بیت امام هم هیچ نامهای دراینباره زده نشده و شما بهکار خود ادامه بدهید. اما با این وجود برخی از چهرههای هنری مثل آقای مخملباف، کارهایی را انجام دادند که کشیده شد به افراد دیگر و مانع فعالیت پدر شد. ولی بهواقع ربطی به مسوولان رده بالای کشور نداشت.»
فریدون جیرانی هم که نخستین گفتوگوی رسانهای با فردین در بعد از انقلاب را چاپ کرده، درباره این اتفاق نوشته است: «سال ۷۵ که سردبیر مجله فیلم و سینما بودم و میخواستم شماره بازیگری دربیاورم یک دفعه شجاع شدم و بدون مشورت با صاحب امتیاز تصمیم گرفتم با فردین مصاحبه کنم. از سال ۶۱ بعد از پایین کشیدن فیلم برزخیها از اکران، فردین ممنوع التصویر و ممنوعالمصاحبه بود. مسلم منصوری با فردین تماس گرفت و او فردای آن روز قرار گذاشت در شرکتی در خیابان ونک. از وسط سال ۵۷ دیگر فردین را ندیده بودم. آن زمان ۴۸ ساله بود و حالا ۶۶ ساله. برای من خیلی پیرتر از سنش بهنظر رسید. شادابی سال ۵۷ را نداشت؛ غمگین بود؛ اما سعی میکرد بروز ندهد. نخستین مصاحبه بود و دو ساعتی با هم حرف زدیم. بیشتر از گذشته پرسیدم. با اینکه سوالات زیادی داشتم که از سال ۶۱ به بعد و ممنوعالکاری بپرسم و از حریم شخصیاش، ولی ترسی که در آن شرایط وجود داشت مانع آن شد که به این سالها ورود کنم. عکاس ما عکس خوبی نگرفت. نخستین عکسی بود که قرار بود از فردین بعد از سالها چاپ شود که چاپ شد و اشک فردین را درآورد. رضا بانکی مدتها بعد از چاپ مجله و مصاحبه از اشک ریختن فردین بعد از دیدن عکس گفت. آن مصاحبه با مقدمهای چاپ شد که همان ترس جهانسومی در آن دیده میشد. هرچند در آن شرایط هیچکس چنین ریسکی نکرده بود و من نخستین نفر بودم و آقای نقیزاده سهی، صاحبامتیاز هم در این ریسک شریک بود؛ ولی ما شجاعان ترسوی جهان سومی هستیم، جلو میرویم ولی آخر چند قدم به عقب برمیگردیم. من خودم را هیچوقت برای نوشتن چند جمله انتهای مقدمه نمیبخشم. چند سال بعد وقتی مجله فیلم و سینما این مصاحبه را بازنشر کرد و از من مقدمه دیگری خواست من به این چند جمله شجاعت جهان سومی اشاره کردم.»
نارملا عینالدین، عروس فردین درباره درگذشت این بازیگر نوشته است: «شب قبل از فوت آقای فردین، شام مهمان خانهشان بودیم. همه چیز مثل همیشه بود و فقط به نسبت روزهای قبل کمتر صحبت میکرد. فردای آن روز حدود ساعت چهار بعدازظهر برادر همسرم زنگ زد و خیلی ناگهانی اعلام کرد که پدر فوت شده است. مادرشوهرم تعریف کرد که از ظهر همان روز احساس درد داشت و فکر میکرد یک معده درد ساده است؛ البته حال عمومیاش خوب بوده و فقط دردی خفیف در قفسه سینه احساس میکرده است. اورژانس میآید و تشخیص میدهد که ممکن است از قلبش باشد. تا اینکه یک قرص نیتروگلیسیرین میخورد و میخوابد. مادر همسرم مدام به او سر میزده و حالش مساعد بوده است تا اینکه برای خوردن قهوه صدایش میکند و متوجه میشود که بسیار آرام و بیسر و صدا فوت کرده است.»